تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۱
کد خبر : 19348

خسرو سلیمی نیا؛ جانبازی که با جمع آوری ۱۸۵۰ مین به هزاران رزمنده جان بخشید

خسرو سلیمی نیا؛ جانبازی که با جمع آوری ۱۸۵۰ مین به هزاران رزمنده جان بخشید
خسرو سلیمی نیا؛ جانبازی که با جمع آوری ۱۸۵۰ مین به هزاران رزمنده دفاع مقدس جان بخشید و دو دست و دو چشم و یک گوش و دندان های خود را در راه وطن و انقلاب هدیه کرد.

به گزارش پایگاه خبری تابان خبر، هفتاد و چهارمین قرعه گروه «دیدار با مفاخر آذربایجان» به نام خسرو سلیمی نیا متخلص به مرد بی فانوس افتاد، این جانباز ورزشکار کوهنوردی، قهرمان دومیدانی و پاطلایی دوچرخه سواری استان که رهبر انقلاب در ستایش رشادت های او بوسه بر پیشانی اش زده و تابلوی عکس آن لحظه که به زیبایی ثبت شده است روی دیوار خانه این یادگار جبهه های جنگ نصب شده است.


وقتی به منزل مقدس خسرو سلیمی‌نیا جانباز دفاع مقدس پا می گذاریم تمام در و دیوار و تابلوها و حتی گل‌های طبیعی این خانه مرا به یاد خانه نورالدین عافی پسر ایران می اندازد، انگار عطر انتظار به یک میزان به دو خانه این دو جانباز پیچیده است و تابلویی که «این خانه در انتظار مهدی است» تداعی گر نشانه ای از ظهور حضرت ولیعصر (عج) تابلوی مشترک خانه دو جانباز سرافراز جبهه های جنگ است و تابلوی الله اسامی اعظم خداوند که یگانگی و قدرت خداوند را به تصویر می کشد و همچنین تابلوی معروف «و ان یکاد» یادآور ارزش‌ها و اعتقادات دینی این جانباز و حس آرامش و امنیت را برایم القا می کند‌.

 

در ۱۳ سالگی عضو بسیج شدم

خسرو سلیمی نیا در دیدار صمیمی با اعضای گروه «دیدار با مفاخر آذربایجان» ضمن تبریک دهه کرامت به هنرمندان اظهار می کند: من در سال ۱۳۴۵ در شهر تبریز در خیابان قدس به دنیا آمدم و در مدرسه ولایت تحصیلات خود را شروع کردم و همزمان با تحصیل در رشته ورزشی دومیدانی فعالیت در این عرصه را آغاز کردم و سپس در سال ۵۸ یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۳ سالگی عضو بسیج شدم و به علت علاقه شدید قلبی برای حضور در نظام جمهوری اسلامی ایران قبل از اخذ دیپلم وارد نیروی انتظامی شدم و در پشت جبهه خدمات مهندسی و ساخت و ساز انجام می دادم و سپس به صلاحدید فرمانده در بخش تخریب چی و مین گذاری انجام خدمت کردم.

او با اشاره جمع آوری ۱۸۵۰ مین در جبهه های جنگ خبر می دهد و می افزاید: پاکساز معابر از مین بازی با جان است و متاسفانه
در ۱۵ مهر ۱۳۶۶ در زمان جمع آوری مین ها متاسفانه یا آنها در دستانم منفجر شد و به همراه دو دستم، چشمهایم و یکی از گوش هایم و دندان هایم را از دست دادم و در راه وطن هدیه کردم و امیدوارم خدا از من قبول کند.

بزرگترین آرزویم خدمت صادقانه ۳۰ سال به نظام بود
این جانباز ورزشکار تبریزی ادامه می دهد: وقتی ساعت چهار بعد از ظهر مرا برای درمان به بیمارستان امام خمینی و سپس به نیکوکاری تبریز انتقال دادند، اشک بی امان از چشمانم جاری می شد و راننده برای تسلی بخشی به من می‌گفت که به‌ زودی به بیمارستان می رسیم و پس از درمان و تمیز کردن چشمهایت بار دیگر می توانی نور دیده هات را به دست بیاوری، اما او هرگز علت اشک های مرا نمی دانست من از عدم حضور خودم در جبهه های جنگ و از اینکه دیگر نمی توانستم در نظام خدمت کنم شرمسار بودم.

برای درمان چشمها و دستهایم از کشور آلمان دست خالی برگشتم
سلیمی نیا می افزاید: پس از جراحت در جبهه و در زمان بستری در بیمارستان نمی‌خواستم خانواده ام مرا در این وضعیت ببینند، آرزویم این بود تمام مشکلات جسمانی ام حل و فصل شود تا خانواده ام در وضعیت بهتری مرا ملاقات کنند، اما متاسفانه پرستارها برادرم را که با آنها همکاری بود می شناختند و خانواده ام در این وضعیت به عیادت من آمدند.

کشور آلمان سکوی پرتاب من شد

او خاطرنشان می کند: پس از مجروح شدن به مدت سه ماه با خودم قهر کردم، اما پس از آن دوران قرار شد برای درمان به کشور آلمان سفر کنم، اما متاسفانه هیچ‌ درمانی برای چشمهای بی سو و دستهایم پیدا نشد و دست خالی از آلمان برگشتم و از آن روز تصمیم گرفتم با انجام فعالیت های ورزشی زندگی جدیدی را شروع کنم و می توانم بگویم کشور آلمان سکوی پرتاب من شد.


این جانباز سرافراز جبهه های جنگ می گوید: پس از اینکه از آلمان به شهر تبریز آمدم، در وهله نخست در مدرسه نابینایان مشغول تحصیل شدم و سپس بعد از یک ماه در فعالیت در رشته دومیدانی را شروع کردم و همچنین در سال ۶۸ موفق به کسب اولین مدال طلا و قهرمانی شدم و ۱۴ سال متوالی در این رشته ورزشی پیشتاز بودم.
موفقیت هایم مشوقام اصلی من بودند

سلیمی نیا عنوان می کند: در سال ۸۲ دوچرخه دونفری وارد ایران شد که در صندلی جلویی این دوچرخه یک فرد بینا و در صندلی پشتی یک نابینا قرار می گرفت که خوشبختانه در این رشته ورزشی نیز با کسب موفقیت های طلایی صاحب نام شدم و همچنین با پا نهادن به ورزش کوهنوردی نیز موفقیت های طلایی کسب کردم و به تمام قله های کشور صعود کردم و اولین نابینای فاتح قله کلیمانجارا بودم و پرچم سبز امام رضا را در بالای نصب کردیم و این اقدامی ماندگار در جامعه ورزشی نابینایان شد.

او با اشاره به اینکه هرگز فعالیت ورزشی را تعطیل نمی‌ کنم، اظهار می کند: من تمام تجربه های خود را در اختیار نابینایان و هم نوعان گذاشتم و حدود ۲۵ سال در سمت رئیس هیات ورزشی نابینایان فعالیت کردم.

توکل به خدا رمز موفقیت من است

این جانباز سرافراز دفاع مقدس و یادگار جبهه های جنگ با اشاره به خاطرات خود پس از مرخصی از بیمارستان می گوید: سه ماه پس از مرخصی از بیمارستان حمام نرفته بودم و برای اولین بار پس از باز کردن باند چشمهایم و دستهایم به سمت روشویی رفتم و برای اولین بار سر خودم را شستم و از این اقدام خود خیلی خرسند بودم.

سلیمی نیا ابراز می کند: پس از انجام چندین فعالیت شخصی از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم و برای اولین بار دندانهایم را مسواک زدم و این امر برای من معنی «خواستن توانستن است» را بازگو کرد و البته یکی دیگر از علت های کسب موفقیت هایم وجود ۶ برادر و چهار خواهر بود که آنها مرا در مهر ماه سال ۶۸ با خانواده ایثارگر آشنا کردند و من با حاج خانم ازدواج کردیم و سالهاست زیر سایه حمایت های همسرم در جامعه خوش درخشیدم و حاصل ازدواج ما اکنون سعید ۳۵ ساله، وحید ۳۲ ساله و حنانه ۲۶ ساله است.

خوشبختی ام را مدیون امام رضا (ع) هستم

او می گوید: تمام موفقیت هایم را پس از خداوند متعال به امام رضا (ع) بدهکارم، چرا که همیشه تمام خواسته هایم را از ضامن آهو در خواست کردم.
این یادگار جبهه های جنگ می گوید: من از سال ۶۲ تا ۶۴ عکاس بودم و پدرم اصرار می کرد که یک باب مغازه ای برای فعالیت من اجاره کنند، اما علاقه شدید من برای حضور در نظام باعث شد که هنرم را ترک کردم و به جبهه های جنگ رفتم و هفت ماه در جبهه حضور داشتم و در عملیات نصر هفت حضور داشتم و همچنین در زمان شوروی در گردان مرزی اصلان دوز خدمت کردم.

سلیمی نیا خاطرنشان می کند: پست مهندسی در جنگ تنها یک گردان بود و از هر شهر یک نفر نماینده بود و در این گردان فرمانده پایگاه از ما میخواست تا محل مین گذاری ها را از منطقه پاکسازی کنیم.

در زمان دفاع مقدس با نصف دنیا جنگیدیم

او می‌گوید: در زمان جنگ روزها با موشک های عراق طرف حساب بودیم و شب ها با کردها، متاسفانه در آن زمان ۵۵ کشور به صورت مستقیم و بیش از ۳۰ کشور به صورت غیرمستقیم به کشور عراق برای جنگ‌ با ایران حمایت می کردند و این به این معناست که رزمنده ها با نصف دنیا طرف حساب بودیم و با رشادت های جوانان انقلابی یک وجب از خاکمان را به دست دشمن نسپردیم.

ضرورت جهاد تبیین برای جوانان کشور

این جانباز انقلابی با اشاره به جهاد تبیین برای جوانان می‌گوید: آیت الله سید علی خامنه ای رهبر، مرجع تقلید و فرمانده من هستند و به نظرم عدم پشتیبانی از ولایت فقیه یعنی خسران.

سلیمی نیا ادامه می دهد: یکی از آرزوهای بزرگ من حرکت مردم کشور به سمت و سوی خدا است و به قول بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران نباید انقلاب ما به دست نامحرمان بیفتد، چرا که برای حفظ خاک وطن خون جوانان ما جاری شد، جوانانی که سرمایه اصلی کشور بودند، امیدواریم این رشادت ها و شهادت جوانانمان منجر به عاقبت بخیری کشور شود و با پشتبانی از انقلاب و رهبری پرچم ایران را به دستهای امام زمان (عج) تقدیم کنیم.

خسرو سلیمی نیا جانباز ورزشکار و یادگار جبهه های جنگ با فعالیت های ورزشی خود جوانان را به سمت و سوی سلامتی هدایت می کند و به گفته وی انجام فعالیتهای ورزشی امر به معروف است و او با اراده پولادین خود خانه نشینی را ترک کرده و با حضور در جامعه ثابت کرد که جانبازان چراغ راه ما هستند.

گزارش از زهرا ناصران

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

چهار × 1 =