پیر تبریزی که روح شهریار در کالبدش میدمد/ حافظی بیسواد با گنجینهای از غزل

به گزارش پایگاه خبری تابان خبر، در خانه موزه استاد شهریار، شاعر ملک سخن، جایی که عطر شعر و خاطره در هوا آمیخته بود، نگاهم به پیرمردی افتاد که بر روی صندلی در حیاط باصفا نشسته بود.
علی حیدرزاده، با چهرهای که گذر عمر بر آن نقش بسته بود و چشمانی که گویی تمام اشعار شهریار را در خود داشت، در حال خواندن غزلی از استاد بود، صدایش، اگر چه لرزشی خفیف داشت، اما چنان گرم و دلنشین بود که گردشگران داخلی و خارجی را به گرد خود جمع کرده بود.
جلو رفتم و پس از سلام و احوالپرسی، خود را معرفی کردم، او با لبخندی مهربان پاسخ داد و از علاقهاش به اشعار شهریار میگوید: هفتاد و پنج سال از خدا عمر گرفتم و تمام این سالها را با اشعار شهریار زندگی کردهام، این اشعار، نه فقط کلمات که تمام زندگی من هستند.
آن روز، ساعتها پای صحبتهای علی حیدرزاده نشستم، او، حافظ اشعار شهریار، نه تنها تمام اشعار استاد را از حفظ داشت، بلکه با هر بیت آن، قصهای از عشق، زندگی و درد را روایت میکرد، در آن لحظات، خانه موزه استاد شهریار، به محفلی از شعر و احساس بدل شده بود و من، خوشحال از اینکه با مردی آشنا شدهام که تمام وجودش، تجسم عشق به شعر و ادبیات بود.
علی حیدرزاده آینهی تمامنمای راز عاشقی است، او که خواندن و نوشتن را نیاموخته، گویی الفبای عشق را از شهریار آموخته و از سال ۱۳۶۰، جام اشعار ترکی و فارسی او را جرعهجرعه نوشیده است.
شهریار برای او، نه شاعری از دوران گذشته، که داروی روح و روان است، همانند خونی که در رگهایش جاری و هر تپش قلبش، بازتاب وزنی دلنشین است.
این پیر عاشق، گویی که روح شهریار را در جسم خود پناه داده است، هر جا که گام مینهد، پرسشها او را به سوی شهریار رهنمون میکنند و او با لبخندی که از صدها غزل سرشارتر است، میگوید: من از اشعار استاد الهام میگیرم و با حس و حال اشعار این شاعر شیرینسخن زندگی میکنم، انگار که گذر زمان، نقاب چهرهاش را به نقاب شهریار بدل کرده و او، وارث ناگفتههای شاعر شده است.
دفتر کوچکش، نه فقط مجموعهای از شاهبیتها، که نقشه گنجی است که او با آن، راه دلها را به سوی شهریار میگشاید، علی، امتداد شهریار است؛ شعری که هنوز شنیده میشود، حتی اگر قلمی در کار نباشد.
تمام سواد من، در اشعار شهریار خلاصه میشود
حافظ اشعار ترکی و فارسی استاد شهریار از عشقی که سالهاست او را به این شاعر بزرگ پیوند داده است، میگوید: من در پانزده سالگی قرآن را آموختم، و بعد از انقلاب هم، مدتی در کلاسهای سوادآموزی شرکت کردم، اما تمام سواد من، در اشعار شهریار خلاصه میشود، این کلمات، برای من مثل آب حیات هستند.
اشعار استاد شهریار مرا زنده کرد
علی حیدرزاده عاشق ۷۵ ساله تبریزی که به حافظ زنده شهریار در تبریز شهرت دارد، ادامه میدهد: من تمام زندگیام را با این اشعار گذراندهام، هر بیت، برای من یک خاطره است، یک تصویر است، یک احساس است. وقتی که دلم میگیرد، به سراغ این کلمات میروم و دوباره زنده میشوم.
با خواندن شعرهای استاد شهریار روحم به پرواز درمیآید
او اظهار میکند: اشعار شهریار، نه فقط کلمات که نفسهای من هستند، هر بیت، قصهای از عشق، زندگی و درد است که در جانم ریشه دوانده و مرا به پرواز در میآورد.
این پیر عاشق که تمام شاهبیتهای استاد شهریار را در دفتری نوشته و همیشه همراه دارد، میگوید: این دفتر، گنجینه من است، هر زمان که احساس میکنم در هیاهوی زندگی گم میشوم، به این دفتر نگاه میکنم و دوباره راه خودم را پیدا میکنم.
استاد شهریار عشق را در قالب شعر سروده است
علی حیدرزاده با صدایی که اندکی میلرزد و چشمان نمناک ادامه میدهد، شاید این بازدیدکنندگان خارجی، زبان کلام ما را به درستی متوجه نشوند، اما زبان عشق را به خوبی درک میکنند، شهریار برای همگان سروده است، برای هر دلی که اندکی درد و احساس در آن نهفته باشد. من تنها یک خدمتگزارم؛ خدمتگزار شعر شهریار، تا این عشق را به همگان منتقل نمایم، لبخندی محو بر لبانش نقش میبندد تا زمانی که نفس در سینه دارم، شعر شهریار نیز زنده و جاودان خواهد ماند.
در حین مصاحبه، چشمان حیدرزاده بارها خیس شد، گویی هر کلمه، دریچهای بود به دنیای خاطرات و احساسات او، دستانش که بر اثر سالها کار و زندگی، زمخت شده بودند، حالا گویی با ظرافت، تار و پود شعر را میبافتند.
گفتگو از زهرا ناصران
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0