تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۸:۴۲
کد خبر : 19608

روایت در روزهای بی‌پناهی؛ صدایی که نترسید نوشت و ایستاد

روایت در روزهای بی‌پناهی؛ صدایی که نترسید نوشت و ایستاد
هفدهم مردادماه ۱۴۰۳، روز خبرنگار، با بوی خون و آوار همراه است. تقویم، هرچند خشک و بی‌جان به‌نظر می‌رسد، اما گاه گواهی است بر وزن وقایع. امسال، خبرنگاران ایرانی این روز را نه فقط در سایه‌ی سنگین یاد شهید صارمی، بلکه در فضای بهت‌زده‌ی شهادت رئیس‌جمهور رئیسی، و التهاب انتخاباتی غیرمنتظره، تجربه می‌کنند. روزی که باید جشن قلم باشد، امسال بیشتر به سکوتی تامل‌برانگیز شبیه است؛ سکوتی که پیش از آنکه نشانه‌ی انفعال باشد، صدای فروخورده‌ی یک مسئولیت بزرگ است: روایت حقیقت، حتی در روزگار گردوغبار.

به گزارش پایگاه خبری تابان خبر به نقل از خط و نقد،

خبرنگار ایرانی در سال ۱۴۰۳، بیش از همیشه، با دوگانه‌ای دشوار مواجه است: ایستادن میان مردم، و نگاه کردن به حاکمیت. از یک‌سو، جامعه‌ای تشنه‌ی شفافیت و انسجام، از سوی دیگر، ساختارهایی که گاه حقیقت را در برابر مصلحت قربانی می‌کنند. در این میانه، خبرنگار باید بی‌آنکه فریب هیجان شود یا در باتلاق انفعال فرو برود، بار مسئولیتِ روایتِ منصفانه را بر دوش بکشد.

خبرنگاری در عصر حادثه؛ از سانحه تا صندوق

وقتی خبر سقوط بالگرد رئیس‌جمهور سینه‌به‌سینه پیچید، هنوز چیزی قطعی نبود. در آن ساعات نخست، همه در فضای مه‌آلود شایعه و خبر نیم‌پز دست‌وپا می‌زدند. اما در همان لحظات بحرانی، خبرنگاران حاضر در تبریز، جاده‌های مرزی، و حتی رسانه‌های دورتر، خط نخست اعتماد عمومی را شکل دادند. در غیاب بیانیه‌های رسمی یا تأییدهای حکومتی، این خبرنگاران بودند که با خطر کردن، دروغ را از حقیقت تفکیک کردند. آن‌چه رسانه‌های رسمی از تأیید عاجز بودند، گاه یک عکاس محلی یا یک خبرنگار استانی از دل واقعیت بیرون کشید.

این تجربه، نه فقط یک رویداد تلخ، بلکه یک نشانه مهم بود: در روزگار بحران، خبرنگار نه مصرف‌کننده‌ی روایت رسمی، بلکه خالق روایت ملی است. اوست که باید تصویر را بسازد؛ اما نه تصویری اغراق‌شده، جناحی، یا تبلیغاتی – بلکه واقع‌گرای، دلسوزانه و صادقانه.

همین ماجرا، با تمام تلخی‌اش، جامعه را وارد فصل تازه‌ای کرد: انتخابات چهاردهم، که زودتر از موعد و در فضایی غبارآلود رقم خورد. این انتخابات، برخلاف ظاهر ساده‌اش، میدانی بود برای سنجش کارکرد رسانه‌ها. کدام رسانه‌ها اعتماد عمومی را تقویت کردند؟ کدام‌یک دوباره سنگ جناح به سینه زدند؟ و کدام خبرنگار توانست حقیقت را از هیاهو جدا کند؟

خبرنگار؛ خط اول انسجام اجتماعی

در تمام بحران‌ها، این رسانه‌ها هستند که یا ستون انسجام اجتماعی را نگه می‌دارند، یا با شایعه‌سازی و سطحی‌نگری، به شکاف‌ها دامن می‌زنند. خبرنگار، اگر مسئولیت‌پذیر باشد، می‌تواند زبان مشترک میان ملت و دولت شود؛ صدایی که بی‌تعارف، بی‌تحریک، و بی‌تملق، واقعیت را بگوید. او راوی درد مردم است، اما نه به‌قیمت تحریک عواطف؛ منتقد قدرت است، اما نه از جایگاه تخریب.

در روزهای پس از سانحه، بسیاری از مردم بیش از مقامات، به روایت خبرنگاران اطمینان داشتند. همین اعتماد، سرمایه‌ای است که به‌آسانی به‌دست نمی‌آید، اما به‌راحتی از کف می‌رود. اگر خبرنگار در عصر بحران، تبدیل به بلندگوی منافع قدرت شود، جامعه پناهگاه خود را از دست می‌دهد. اگر خبرنگار به‌جای کاویدن حقیقت، سرگرم بازنشر ابلاغیه‌ها شود، حقیقت دفن می‌شود زیر بوروکراسی.

در سالی که احساس ناامنی روانی، بحران اقتصادی و فرسایش اعتماد عمومی دست‌به‌دست هم داده‌اند، خبرنگار باید بیش از همیشه، نگهبان اعتماد باشد. امروز، کار خبرنگار فقط نوشتن خبر نیست؛ ساختن پل است، میان آن‌چه هست و آن‌چه باید باشد.

رنج‌های بی‌نام؛ خبرنگاران در حاشیه‌ی خبر

اما آیا خبرنگار ایرانی، خودش از امنیت شغلی، حمایت حقوقی و کرامت حرفه‌ای بهره‌مند است؟ پاسخ روشن است. بسیاری از خبرنگاران، با قراردادهای موقت، بیمه‌های ناقص، فشارهای نهادی، و سانسورهای آشکار و پنهان روبه‌رو هستند. خبرنگاری که خودش از امنیت تهی است، چگونه می‌تواند از امنیت جامعه بنویسد؟ کسی که حتی در پوشش یک راهپیمایی ساده، نگران ضبط دوربینش یا بازداشت شبانه باشد، چطور می‌تواند با آرامش درباره فساد یا ناکارآمدی تحقیق کند؟

حرفه‌ای‌ترین خبرنگاران ما، در تحریریه‌هایی با حداقل امکانات کار می‌کنند، و بسیاری از آنان، به‌خاطر گزارش‌های افشاگرانه‌شان، نه تقدیر که تهدید دریافت می‌کنند. در پرونده‌هایی چون حقوق معوقه کارگران، مفاسد منطقه‌ای، یا فجایع زیست‌محیطی، آن‌که نخستین‌بار صدا را بلند کرده، اغلب یک خبرنگار گمنام محلی بوده است. این خبرنگاران، ستون فقرات آگاهی‌اند، اما همچنان در سایه مانده‌اند.

روز خبرنگار، اگر قرار است معنایی فراتر از یک مراسم تشریفاتی داشته باشد، باید روز تجلیل از «مقاومت رسانه‌ای» باشد؛ مقاومت در برابر فراموشی، در برابر تحریف، در برابر تطمیع. خبرنگارانی که برای یک تیتر، شب را در بازداشت گذرانده‌اند؛ کسانی که دوربین‌شان شکست اما صدایشان نه.

خبرنگاری در دهه ۱۴۰۰؛ رسالتی که از مرز عبور کرده

خبرنگاری امروز، دیگر محدود به کاغذ و تلویزیون نیست. مرزهای آن از روزنامه گذشته، وارد گوشی‌های مردم شده است. در هر استوری، هر توییت، و هر کپشن، ردی از رسانه هست. اما خطر هم درست همین‌جاست. آن‌جا که مرز بین خبرنگار حرفه‌ای با «تولیدکننده محتوای بی‌پایه» محو می‌شود، جامعه در معرض گمراهی قرار می‌گیرد. ما بیش از همیشه نیازمند تمایز هستیم؛ تمایز میان خبرنگار و شایعه‌پرداز، بلاگر، پادکست‌باز، یا تبلیغ‌چی.

رسالت خبرنگار، داشتن دوربین نیست؛ داشتن درک است. رسالت خبرنگار، نه فقط در سرعت، بلکه در صحت و دقت است. خبرنگاری، هنر پرسیدن پرسش‌های درست است، نه بازتاب دادن هیاهوی بی‌ریشه. جامعه‌ای که خبرنگارانش فراموش شوند، صدای خودش را از دست می‌دهد. جامعه‌ای که از خبرنگاران محافظت نکند، حقیقت را بی‌پناه می‌گذارد.

در سال ۱۴۰۳، وظیفه‌ی خبرنگار بیش از همیشه روشن است: روایت‌گری درست، با شرافت، در میانه‌ی بحران. در دورانی که افکار عمومی آشفته و تحلیل‌زده است، خبرنگار همان کسی است که می‌تواند روایت را شفاف، سالم و انسانی نگاه دارد.

و در پایان…

در عصری که بعضی‌ها با حذف، بعضی با دروغ، و برخی با هیجان سعی می‌کنند حافظه‌ جمعی را مصادره کنند، خبرنگار حافظ حافظه است. او ثبت می‌کند، می‌پرسد، افشا می‌کند، پی‌می‌گیرد، هشدار می‌دهد، و گاه، بی‌صدا می‌سوزد.

روز خبرنگار، یادآور شغل ساده‌ای نیست؛ بلکه تجلیل از صبوری، شجاعت، و عقلانیتی است که در هیاهو، هنوز به دنبال حقیقت می‌گردد. روز خبرنگار، باید روزی باشد که رسانه نه خود را جشن می‌گیرد، بلکه مردم را. و آن‌گاه که خبرنگاری توانست از زبان مردم بگوید، نه از پشت میز قدرت، آن‌روز، این حرفه، شرافت خود را باز یافته است.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

نوزده + هشت =