تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۸:۵۲
کد خبر : 19614

نسل اینستاگرام؛ نسل گمشده در بازخوردها/ وقتی جوانان برای دیده‌شدن زندگی می‌کنند

نسل اینستاگرام؛ نسل گمشده در بازخوردها/ وقتی جوانان برای دیده‌شدن زندگی می‌کنند
بهمن ماه است و برف آمده. درختان پارک لاله زیر لایه‌ای از سکوت سفید پنهان شده‌اند، اما گوشی‌های هوشمند بیدارتر از همیشه‌اند. خبرنگار خط و نقد در میان جمعی از جوانان تهرانی، چیزی را پررنگ‌تر از برف می‌بیند: وسواس ثبت لحظه، نه برای خاطره، که برای استوری. آنچه قرار بود…

به گزارش پایگاه خبری تابان خبر به نقل از خط و نقد، بهمن ماه است و برف آمده. تهران بعد از مدت‌ها سفیدپوش شده، خیابان ولیعصر تا پارک ملت پر از آدم‌هایی است که آمده‌اند برف را ببینند. اما آن‌چه بیشتر از دانه‌های برف جلب توجه می‌کند، لنز دوربین‌های موبایل است. دختر و پسری روبه‌روی یک کافه ایستاده‌اند، دور تا دورشان برف نشسته، اما چشم‌هایشان نه به هم است، نه به آسمان، بلکه به صفحه‌ی گوشی است که نتیجه‌ی تلاش برای یک «پست زمستانی جذاب» را بررسی می‌کند. خبرنگار خط و نقد در همین لحظه، تنها صدایی که از جمع اطراف می‌شنود، جمله‌هایی مثل «بذار فیلترشو عوض کنم» یا «نور از این طرف بهتره» است.

 

در چنین صحنه‌هایی، این پرسش تلخ شکل می‌گیرد: آیا ما همچنان در جهان واقعی زندگی می‌کنیم، یا زندگی‌مان به پروژه‌ای تصویری برای دیده شدن در فضای مجازی تبدیل شده است؟ اینستاگرام، تیک‌تاک، روبیکا، و دیگر بسترهای اشتراک‌گذاری محتوا، نسلی از جوانان و نوجوانان ایرانی را شکل داده‌اند که زندگی‌شان را با لنز دوربین تجربه می‌کنند. اما این تنها یک تغییر سبک نیست؛ بلکه نشانه‌ای از یک تحول عمیق در شکل‌گیری هویت، معنا، و روابط اجتماعی است.

 

مسخ در فیلترها؛ از تجربه زیستن تا نمایش زندگی

در بررسی میدانی خبرنگار خط و نقد در سه نقطه‌ی پررفت‌و‌آمد شهر – پل طبیعت، پارک آب‌و‌آتش و مجموعه‌ی بام تهران – وضعیت نگران‌کننده‌ای دیده شد. جوانان به‌جای آن‌که درگیر گفتگو، تجربه‌ی طبیعت یا حتی لذت از حضور در جمع دوستانه باشند، در تلاش‌اند تا «لحظه‌ای قابل‌اشتراک» ثبت کنند. حتی صحبت‌ها نیز حول محور فالوئر، بازدید استوری و الگوریتم اینستاگرام می‌چرخد.

 

در گفت‌وگویی که با دو نوجوان ۱۷ و ۱۸ ساله در مجموعه‌ی چیتگر انجام شد، یکی از آن‌ها گفت: «واقعیتش اینه که اگه چیزی رو پست نکنی، انگار اصلاً اتفاق نیفتاده. من اگه یه روز تو اینستا فعال نباشم، انگار نیستم.»

 

این جمله ساده، بیانگر یک بحران است: شکاف میان بودن و دیده‌شدن، آن‌قدر باریک شده که مرز واقعیت با بازنمایی، عملاً از بین رفته است. زیستن، دیگر برای تجربه نیست؛ بلکه برای تماشا شدن است.

بلاگر شدن؛ رؤیایی شیرین با عواقبی تلخ

یکی از پدیده‌های برجسته‌ی این سال‌ها، میل بی‌سابقه‌ی جوانان و حتی نوجوانان به بلاگر شدن است. بلاگرهایی که گاه با نمایش سبک زندگی لوکس، آرایش‌های سنگین، روابط نمایشی، و لحن‌هایی فریبنده از موفقیت سریع، ذهن دنبال‌کنندگان خود را شکل می‌دهند. در نگاه اول، ممکن است چنین محتوایی بی‌خطر و سرگرم‌کننده به‌نظر برسد. اما در عمل، آن‌چه به ذهن مخاطب منتقل می‌شود، استانداردهایی غیرواقعی و فشار روانی برای رسیدن به تصاویری است که عمدتاً ساختگی‌اند.

 

در جریان این گزارش میدانی، مادر جوانی در حوالی میدان ونک گفت: «دخترم تازه ۱۴ سالشه، ولی چند بار گفته که می‌خواد بلاگر بشه، چون اون‌ها راحت پول درمیارن. وقتی می‌بینه یکی با یه گوشی ساده داره پول درمیاره و سفر می‌ره، می‌گه چرا من نتونم؟»

 

نگرانی این مادر بی‌پایه نیست. الگوبرداری از زندگی‌های اینستاگرامی، نوجوانان را در معرض تصویری قرار می‌دهد که با واقعیت فاصله زیادی دارد. روابطی که بیش از آن‌که صادقانه باشند، صحنه‌آرایی شده‌اند؛ موفقیت‌هایی که پشت آن‌ها سختی، تلاش یا حتی اخلاق وجود ندارد؛ و سبک زندگی‌ای که عملاً برای بخش بزرگی از جامعه ایرانی دست‌نیافتنی است، اما چون نمایش داده می‌شود، به یک انتظار روانی بدل می‌شود.

 

فرهنگی که از دل کپشن بیرون نمی‌آید

رویکرد نمایش‌محور در فضای مجازی، تنها زندگی شخصی را تحت‌تأثیر قرار نداده است. خانواده، روابط اجتماعی، نظام ارزشی، و حتی معنای موفقیت، در حال بازتعریف شدن بر مبنای الگوریتم‌های دیده شدن‌اند. یکی از جامعه‌شناسان در گفت‌وگوی غیررسمی با خط و نقد می‌گوید: «مردم از زندگی خودشان فاصله گرفته‌اند. آن‌چه برایشان مهم است، نه رضایت شخصی یا آرامش خانوادگی، بلکه این است که دیگران چه تصوری از آن‌ها دارند.»

 

نتیجه این نگرش، رشد روزافزون اضطراب اجتماعی، فشار برای دیده‌شدن، و بحران‌های هویتی در میان نوجوانان و جوانان است. تمایل به اشتراک‌گذاری لحظات شخصی، سفرها، رابطه‌ها، و حتی مشکلات خانوادگی، حریم خصوصی را تا حد زیادی تضعیف کرده و مرز میان «خود واقعی» و «خود نمایشی» را از بین برده است.

 

در یکی از محله‌های شرق تهران، مادری که نخواست نامش فاش شود، با ناراحتی گفت: «پسرم با ما شام نمی‌خوره. می‌گه نور این ساعت برای فیلم‌برداری خوب نیست. غذا رو می‌بره تو اتاقش که ویدئو بگیره.»

 

اینجا، دیگر مسئله صرفاً اشتراک‌گذاری نیست. مسئله، تغییر محور زندگی است. وقتی اولویت، اشتراک است نه تجربه؛ وقتی لحظه، برای ثبت شدن طراحی می‌شود نه برای زیستن؛ آن‌چه از دست می‌رود، اصالت رابطه‌ها و معناهای زیستن است.

 

مسئولیت رسانه‌ها در برابر بازنمایی فریبنده

در چنین وضعیتی، رسانه‌های رسمی و مسئول نقش حیاتی دارند. نمی‌توان میدان را تمام‌قد به پلتفرم‌های بی‌مرز و الگوریتم‌های سودمحور سپرد. وظیفه‌ی رسانه، نه صرفاً هشدار، بلکه آموزش و بازسازی است. تولید برنامه‌هایی با محوریت سواد رسانه‌ای، گفت‌وگو با نسل جوان، مستندهایی درباره آسیب‌های روانی ناشی از زندگی در فضای مجازی، و تحلیل پدیده‌هایی مثل فالوئرگرایی، پادکست‌بازی، یا بلاگر شدن، می‌تواند مقدمه‌ای برای آگاه‌سازی جامعه باشد.

نمونه‌های موفق در برخی رسانه‌ها – اگرچه انگشت‌شمار – نشان داده‌اند که مخاطب ایرانی همچنان به دنبال محتوای عمیق و جدی است. برنامه‌هایی که از پشت پرده‌ی شبکه‌های اجتماعی و هزینه‌های روانی شهرت‌های مجازی پرده برداشته‌اند، معمولاً با استقبال چشم‌گیری مواجه شده‌اند. همین مسئله نشان می‌دهد که برخلاف آن‌چه برخی گمان می‌کنند، نسل جوان سطحی‌نگر نیست؛ بلکه در جستجوی صداقت و عمق است.

 

مدرسه، مسجد، خانواده؛ مثلث خاموش در عصر شبکه‌ها

یکی از ابعاد نگران‌کننده‌ی مسئله، غیبت نهادهای سنتی در مواجهه‌ی جدی با این بحران است. مدرسه‌ها هنوز در حال آموزش تاریخ و جغرافیای سنتی‌اند، در حالی که دانش‌آموز، شب‌ها تا ساعت ۲ صبح مشغول تدوین ویدئو برای کانالش در روبیکاست. مساجد نتوانسته‌اند پاسخگوی سؤالات اخلاقی‌ـ‌رسانه‌ای نوجوانان باشند، و خانواده‌ها نیز اغلب خودشان درگیر اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی‌اند.

 

اگر آموزش درباره‌ی فضای مجازی، در مدرسه شروع نشود، در خانواده ادامه پیدا نکند، و در رسانه بازتاب نیابد، هیچ واکسن فرهنگی‌ای در برابر این بحران موثر نخواهد بود.

 

وقتی زندگی پشت لنز محو می‌شود

جامعه‌ای که ارزش‌هایش را از فیلترهای اینستاگرام استخراج می‌کند، به‌مرور فاصله‌اش با هویت واقعی، صداقت و معنا، بیشتر خواهد شد. نوجوانانی که دنبال فالوئر رشد می‌کنند، در برابر طرد شدن مجازی، خود را بی‌ارزش خواهند دید. و خانواده‌هایی که اعضایشان با هم غذا نمی‌خورند تا پست‌های جداگانه منتشر کنند، رفته‌رفته مفهوم خانه را از دست خواهند داد.

 

اگر رسانه، خانواده و نهادهای فرهنگی امروز بیدار نشوند، فردا دیر است. باید از این خواب نمایشی بیدار شد، قبل از آنکه دیگر چیزی برای اشتراک‌گذاری باقی نمانده باشد، جز خلأ.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

پنج × دو =